بیانات رهبری در مورد اهمیت ادبیات و هنر در حوزه کودک
کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیات است. نمیخواهم به طور مطلق و بیمطالعه ادعایی را بکنم که حالا در خیلی از رشتههای هنری، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلدیم! در این بحثی نیست, لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبی و هنری است و گذشته ما، طبیعت ما و ادبیاتِ خیلی قوی ما هم این را نشان میدهد.
اگر امروز کودک ما فارسى را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسى را در جایى که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامهساز، یا کتابنویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتابنویس، فیلمنامهنویس، گویندهى تلویزیون و افرادى نظیر آنها که در محیط قبلى پرورش پیدا کردهاند، نخواهد بود. یعنى شما در حرکت خودتان در کانون، مىتوانید آن دو مقصود و دو وظیفهاى را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهاى گوناگون – که قشر مخاطب شما کودک است – درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیّات، باید خیلى اهمیت داده شود. قصّهگویى، هنر بسیار خوبى است. قصّههاى خوب، سازندهى شخصیت کودک است. همان قصّههاى قدیمى را که ما از مادر خودمان، از مادر بزرگ و یا از پیرزن دیگرى در کودکى شنیدهایم، امروز که مرور مىکنیم، مىبینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد! انسان، بعضى از خصال و تفکّرات خودش را که ریشهیابى مىکند، به این قصّهها مىرسد. قصّه مقولهى خیلى مهمّى است؛ منتها قصّههاى خوب.
سعى کنید در این قصّهگویى و در این کار هنرى، اوّلین چیزى را که در کودک ایجاد مىکنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید. بدترین ضربهاى که امپراتورى خبرى و هنرى زد، این بود که شبکهى عظیم فساد در دنیا را در این سالهاى متمادى راه انداخت – که متأسفانه در دورهى پهلوى، پَرش ما را هم گرفت – هُرهُرى مذهبى و بىایمانى را رواج داد که انسان در دل و جان خودش، به هیچ ستونى متّکى نباشد! سعى کنید بچهها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچهها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده مىشود از آنها هر شخصیت عظیمى ساخت و براى هر کارى مناسبند.