کودک آسمونی

نسل توحیدی- صفات والدین

1393/4/18 2:18
نویسنده : ام غلامحسین
714 بازدید
اشتراک گذاری
خداوند متعال در قرآن كريم بارها و بارها با بيان داستان‌ها و حكاياتي از زندگي پيشينيان و گذشتگان براي مومنين، مثال‌ها و لطايفي را براي زندگي بهتر بيان كرده است. در سوره انبيا نيز خداوند بعد از اينكه استجابت دعاي حضرت يحيي عليه‌السلام را بيان مي‌كند با بيان سه ويژگي منحصر به فرد از يك خانواده الهي سعي در تشويق و نزديك كردن ديگر بندگان به اين ويژگي‌ها كرده است. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‏ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ[انبياء/90] ما هم دعاى او را پذيرفتيم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير به سرعت اقدام مى‏كردند و در حال بيم و اميد ما را مى‏خواندند و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند.»
 
بقیه متن رو در ادامه مطلب ببینید.

ويژگي اول

إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ

در قرآن مجيد از دو واژه براي دعوت مردم در كارهاي نيك استفاده شده است. يكي كلمه سبقت و ديگري كلمه سرعت است. سبقت در لغت به معناي پيشي گرفتن در هر راه و كار و فكري است[1] و سرعت به معناي شتاب داشتن، كه هم در اجسام كاربرد دارد و هم در كارها.[2] برخلاف تصور برخي كه سرعت و سبقت گرفتن را از مصاديق عجله مي‌دانند بايد اين نكته را متذكر شد كه سبقت و سرعت در كارهاي نيك از صفات پسنديده و نيكو است و با كلمه عجله كردن تفاوت دارد. راغب در كتاب خود مي‌گويد: «مقصود از عجله، خواستن چيزي است كه هنوز موعد و زمانش نرسيده باشد». [3]حال در اين آيه اولين ويژگي كه براي حضرت يحيي و خانواده او بيان مي‌كند، سرعت گرفتن در كارهاي نيك است. مصداقي در سيره اهل بيت عليهم السلام: مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب عليه‌السلام در بيان ويژگي‌هاي خود اين چنين مي‌فرمايند:« آن گاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته‏تر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم » [4]كه در اين فرمايش به وضوح اين مساله به چشم مي‌خورد كه ايشان قبل از هر كسي اقدام به عمل و وظيفه ديني خود كرده‌اند.

ويژگي دوم

يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً

خدا را در همه حال مي‌خواندند چه در حال ترس و چه در حال اميد و جزو افرادي نبودند كه به واسطه رسيدن نعمت‌هاي الهي؛ مانند انسان‌هاي ضعيف‌النفس دچار غرور و غفلت شوند و خدا را از ياد ببرند.خداوند در سوره روم، يكي از خصوصيات افراد مشرك را اين چنين بيان مي‌دارد كه، مشركان يكي از خصوصياتشان اين است كه فقط در سختي‌ها خدا را مي‌خوانند و زماني كه خوشي و راحتي برايشان پيش آمد ديگر كاري به خدا و دستورات او ندارند و او را فراموش مي‌كنند.« فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ [روم/65] «پس زمانى كه در كشتى سوار مى‏شوند [و در وسط دريا امواج خطرناك آنان را محاصره مى‏كند] خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى] خالص مى‏كنند مى‏خوانند، چون به سوى خشكى نجاتشان مى‏دهيم به ناگاه به آيين شرك روى مى‏آورند».

ويژگي سوم

وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ

ويژگي سومي كه براي اين خانواده بيان مي‌شود اين است كه مي‌فرمايد ايشان در مقابل خداوند خاشع و متواضع بودند.خشوع در لغت به معناي اظهار خواري در مقابل بزرگي است. در روايتي از حضرت رسول صلوات‌ا... عليه درباره خشوع سوال شده كه حضرت فرمودند: «التَّواضُعُ في الصّلوةِ و أن يقبِلَ العبدَ بقَلبِهِ كلِّهِ علي ربّهِ عزّوجل»[5] خشوع آن است كه در نماز متواضع و فروتن باشي و با تمام قلب و روح خويش به سوي پروردگارت توجه و اقبال داشته باشي».قرآن مجيد نيز يكي از ويژگي‌هاي مومنان رستگار را خشوع در نماز دانسته و فرموده است:« قَدْ اَفْلَحَ الْمُوْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ[مومنون ،/1 وـ2] «به تحقيق رستگار شدند مومنان، آنان كه در نمازشان خشوع دارند.» با توجه به اين آيه و آيات قبل و همچنين روايات ذكر شده اين نكته واضح است كه جاري شدن اين صفات سه گانه در زندگي هر مسلماني، زندگي او را سرشار از عبوديت و بندگي كرده و همچنين در اجابت دعاهاي آنان تاثير بسزايي خواهد داشت.

پي‌نوشت‌ها: [1]. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن، ج5، ص41. [2]. قرشى، سيد على‌اكبر‌؛ قاموس قرآن، ج3، ص255 .[3]. راغب اصفهاني، ص548. [4]. سيدرضي، محمد؛ نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتي،ص91. [5]. مستدرك الوسائل، ج 1، ص98.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)